روزهام به مبهم‌ترین شکل ممکن دارن می‌گذرن. اوضاع عجیبیه که حتی نمی‌تونم وصفش کنم. همه چی قروقاطیه و به دلایل نامعلومی دارم انتظار یه اتفاق نامعلوم رو می‌کشم. برعکس همیشه، زمان داره به شدت کند می‌گذره.

غم عمیقی رو احساس می‌کنم که نمی‌تونم تشخیص بدم عمقش چقدره و این باعث میشه اتفاقات روزمره و معمولی مثل دیدن یه قیافه‌ی آشنا تو دانشکده هم شادی‌های خیلی بزرگ به نظرم بیان. اینه که درگیرم با غم‌ها و شادی‌های شدید. یه جور پارادوکس. نمودار سینوسی با فرکانس خیلی بالانه. یه تابع دیریکله که با نگاه اول به نظر میاد تابع نیست. یک لحظه بالای محور x و لحظه‌ی بعد، زیرش.

روزهام دارن این طور می‌گذرن. به مبهم‌ترین شکل ممکن.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Ferfere84 مدرسه حضرت معصومه شهرستان آق قلا سعید کندی شرکت فروزان فام فجر شهر دانلود Kari لب گیری عاشقونه با طمعی شیرین و لذت بخش دوست من کتاب